به دریاهای بی‏ پایان برگدان صدفها را به ماهیها،به شهر آب برگردان صدفها را بگو:چیزی که پنهان آرزو دارید باید شد بگو:ساحل تهیدست است،مروارید باید شد که می‏داند که حتی در غرور آب سالیها کنار چشمه خشکیدند تنگسها و شالیهاتند بی‏خنجر پسرها را مکاری‏ها که برگشتند،آوردند سرها را زنی در منظر مهتاب،سنجاقی به گیسو زد چراغ چشم شب گردی،به قعر باغ سوسو زد تفنگی عطسه کرد از بام رشکی توخت بر خشمی‏ دوتاری ضجه کرد از کوه اشکی سوخت در چشمی صدفها ,برگدان صدفها ,پایان برگدان ,پایان برگدان صدفها منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

علم امروز خدمات لوله کشی و تاسیسات 09185252289 بیا تو یادداشت های یک هنرمند ِ برنامه نویس شیراز چت |کاکو چت |فارس چت | چت روم پشتیبانی سایت تابستون